روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ؛ دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است ؛ غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شدو رفت
ارسال توسط ★ --❤رحمت الله❤--★
آخرین مطالب